مباهله
معارف قرآنی
«اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ* فَمَنْ حآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبین»(1).
«:«بی شک داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش پس موجود شد. حق از سوی پروردگار توست پس، از شک کنندگان نباش. پس هر کس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند. پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم. سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم».
مناظره
گروهی از مسیحیان نجران، به همراه چند تن از علما و اسقف هایشان مانند «عاقب» و «سید»، برای تحقیق درباره حضرت محمد (ص) و انجام مباحثه و مناظره با او، به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را آغاز کردند. در طول بحث، آنها عیسی (علیهالسلام) را پسر خدا معرفی کردند و دلیلشان تولد عیسی بدون پدر بود.
خداوند در پاسخ به آنها فرمود که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید. یعنی اگر عیسی بدون پدر بود، آدم نیز بدون پدر و مادر آفریده شد. بنابراین، اگر قرار باشد که عیسی به خاطر این ویژگی پسر خدا شناخته شود، باید آدم نیز چنین اعتباری داشته باشد. در حالی که هر دو مخلوق خدا هستند و خداوند آنها را به طور غیرمعمول آفریده است.
عاقبت مباهله
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) به اصحاب خود فرمود: “من افرادی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جای خود بکند، کوه کنده میشود. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت هیچ نصرانیای بر روی زمین باقی نمیماند.” همچنین پیامبر فرمود: “به خدا قسم، اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند. و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام مسیحیان هلاک میشدند.
پس از بیان این مطلب مهم، خداوند برای آرامش خاطر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) او را خطاب قرار میدهد. که حق از جانب پروردگار توست و تو از شککنندگان نباش. البته پیامبر هیچگاه در حقانیت خود شک نداشت، اما این خطاب برای اطمینان بیشتر و آرامش دل او نازل شد تا در برابر مسیحیان نجران که با او مباحثه و مناظره میکردند، احساس ضعف نکند.
دعوت به مباهله
هیئت نجران این پاسخ مستدل و منطقی را نپذیرفتند و بنابراین، پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. مباهله به این صورت بود که هر دو طرف عزیزان خود شامل فرزندان، زنان و نزدیکانشان را بیاورند و روبروی هم قرار بگیرند. سپس دست به دعا بردارند و در پیشگاه خداوند تضرع و زاری کنند و طرف مقابل را نفرین کنند، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهند.
این عمل «مباهله» نامیده میشود و اگر با شرایط خاص خود انجام میشد، طرف ناحق گرفتار نفرین و عذاب الهی میگشت. مسلم است که تنها کسانی به مباهله حاضر میشوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) به اصحاب خود فرمود: “من افرادی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جای خود بکند، کوه کنده میشود. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت هیچ نصرانیای بر روی زمین باقی نمیماند.” همچنین پیامبر فرمود: “به خدا قسم، اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند. و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام مسیحیان هلاک میشدند.”
این واقعه نشاندهنده عظمت مقام اهلبیت پیامبر در نزد خداوند است و حقیقت نبوت و پیامبری پیامبر اسلام برای همه آشکار شد.
درخواست مهلت مسیحیان نجران
وقتی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کرد، آنها از اطمینان و ثبات قدم پیامبر تحت تأثیر قرار گرفتند و درخواست یک شب مهلت کردند تا در این باره بیندیشند. آنها به محل اقامت خود برگشتند و با هم مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت: “فردا اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید، ولی اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید.”
فردای آن روز، وقتی حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) را دیدند که همراه با امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) به عنوان فرزندان، حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) به عنوان زن، و امام علی (علیهالسلام) به عنوان جان پیامبر برای مباهله آمده است، از ترکیب این گروه شگفتزده شدند. وقتی از ترکیب این افراد پرسیدند، به آنها گفته شد: “آن مرد علی بن ابیطالب است، داماد پیامبر و عزیزترین شخص نزد او، و آن دو کودک حسن و حسین نوههای پیامبر هستند، و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش دارد.”
مصالحه
ابوحارثه، اسقف بزرگ وفد نجران، وقتی این منظره را دید، گفت: “به خدا قسم، او همانند پیامبران به مباهله آمده است.” و وقتی از او خواستند که مباهله را شروع کند، گفت: “من در برابر این چهرهها جرئت مباهله ندارم. میترسم که او راستگو باشد و اگر مباهله کنیم، یک سال نمیگذرد مگر اینکه هیچ نصرانیای در دنیا باقی نماند.” سپس خطاب به پیامبر اسلام گفت: “ای ابوالقاسم، ما با تو مباهله نمیکنیم و با تو مصالحه میکنیم.”
در نتیجه، صلحنامهای میان دو طرف نوشته شد. طبق این صلحنامه، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دو هزار دست لباس، هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم، به مسلمانان بدهند. همچنین، در صورت وقوع جنگ، سی عدد زره جنگی، سی نیزه و سی اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار دهند که پس از جنگ به خودشان بازگردانده شود.
این واقعه نه تنها نشاندهنده عظمت مقام اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است. بلکه حقیقت نبوت و پیامبری ایشان را به وضوح آشکار کرد و موجب تقویت ایمان مسلمانان و تضعیف دشمنان شد.
بازگشت نصاری
روایت شده است که اسقف نجران گفته بود: “من قیافههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جای خود بکند، کوه کنده میشود. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت هیچ نصرانیای بر روی زمین باقی نمیماند.” پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نیز فرموده بود: “به خدا قسم، اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک میشدند.”
همچنین روایت شده است که گروه نصاری به نجران بازگشتند. چندی نگذشت که عاقب و سید دوباره به خدمت پیامبر رسیدند و مسلمان شدند و هدایایی به آن حضرت تقدیم کردند.
این روایتها نشاندهنده تأثیر عظیم شخصیت و قدرت معنوی پیامبر اسلام و اهلبیت اوست که حتی مخالفان را تحت تأثیر قرار داده و آنان را به سوی اسلام جذب کرده است. این واقعه بر اهمیت ایمان و یقین به حقانیت اسلام و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تأکید دارد و بر عظمت مقام اهلبیت ایشان نیز دلالت میکند.
در اینجا به ذکر چند نکته میپردازیم:
- مباهله، مخصوص پیامبر نبود و در هر زمان کسی که به مرام و عقیده خود اطمینان کامل دارد، میتواند مباهله کند. البته، مباهله نباید در موضوعات کوچک صورت گیرد، بلکه مخصوص موارد مهمی است که اساس دین در خطر باشد.
- آیه شریفه مباهله: هرچند که در آیه شریفه، «نسائنا» و «انفسنا» به صورت جمع آمده، ولی به اجماع مفسران، پیامبر خدا فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را به عنوان مصداق «نسائنا» و علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را به عنوان مصداق «انفسنا» آورد. این منقبتی عظیم و فضیلتی بزرگ برای حضرت علی (علیهالسلام) است که پیامبر از او به عنوان جان خود یاد میکند و هیچ کس جز علی این فضیلت را ندارد.
این منقبت برای اهل بیت علاوه بر منابع شیعی، در بیشتر روایات اهل سنت هم نقل شده است. دو نمونه آن نقل میشود:
نزول آیه مباهله
– عامربن سعد میگوید: وقتی این آیه (آیه مباهله) نازل شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) را خواند و گفت: «خدایا اینها اهل بیت من هستند» (حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3 ص 150).
– از سُدِّی در تفسیر آیه (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم) نقل شده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دست حسن و حسین و فاطمه (علیهمالسلام) را گرفت و به علی (علیهالسلام) گفت: “تو هم با ما بیا.” او هم با آنها خارج شد ولی نصاری در آن روز نیامدند و گفتند: “ما میترسیم که این شخص پیامبر باشد و دعای پیامبر مانند دیگران نیست.” لذا آن روز نیامدند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: “اگر میآمدند، آتش میگرفتند.” پس با پیامبر مصالحه کردند (تفسیر طبری (جامع البیان) ج 3 ص 300).
- نجران: نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان آن منطقه محسوب میشد. در نجران معبدی وجود داشت که مورد احترام همه مسیحیان بود و به آنجا “کعبه نجران” میگفتند. راهبان و اسقفهای بزرگ نصارای منطقه در آنجا حضور داشتند و هیئتی که به مدینه برای دیدار با حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) آمد از علمای همانجا بودند. این هیئت حاضر به مباهله نشدند و با پیامبر مصالحه کردند.
- پذیرفتن واقعیت و پرهیز از خیالپردازی: نپذیرفتن واقعیت و خیالپردازی افسردگی را به دنبال دارد. علی (علیهالسلام) میفرماید: «واقعیت را بپذیر و از خیالپردازی و دلواپسی پرهیز کن که ناامید میشوی و از تلاش باز میمانی و افسردگی تو را فرا میگیرد.»
“ایّاک والجَزَع فانّه یقطعُ الأمل و یضعف العمل و یورث الهمَّ” (میزان الحکمة، ترجمه سید رضا شیخی، ج 3، ش 3773).
این نکات نه تنها اهمیت واقعه مباهله را نشان میدهند، بلکه به اهمیت پذیرفتن حقیقت و پرهیز از خیالپردازی در زندگی نیز اشاره میکنند.