صائب تبریزی
صائب تبریزی
میرزا محمدعلی صائب تبریزی اصفهانی (زادهٔ ۱۰۰۰ هجری قمری — درگذشتهٔ ۱۰۸۰ هجری قمری) بزرگترین غزلسرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر دورهٔ صفویه بود. او در دربار صفوی به مقام «ملک الشعرایی» رسید و به او «شاه شاعر سبک هندی» میگویند. صائب در جوانی به هندوستان و مکه سفر کرد و حدود ۷ سال در هندوستان ماند. پس از بازگشت به ایران، به دربار صفوی راه یافت.
زندگینامه
میرزا محمّدعلی صائب فرزند عبدالرحیم تبریزی اصفهانی در سال ۱۰۰۰ هجری قمری در اصفهان یا تبریز زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود و عمویش، شمسالدین تبریزی معروف به شیرینقلم، از خوشنویسان برجستهٔ روزگار خود بهشمار میرفت. به احتمال بسیار، صائب که خط خوشی داشت، نزد وی خوشنویسی آموخته بود. خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز به اصفهان کوچ کردند و در محله عباسآباد اصفهان ساکن شدند. این مردم را «تبارزه» (تبریزیهای اصفهان) مینامیدند.
صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت و در جوانی به سفر حج رفت و پس از آن به مشهد سفر کرد.
در سال ۱۰۳۴ هجری قمری، صائب از اصفهان به هندوستان سفر کرد و سپس به هرات و کابل رفت. در کابل، حکمران وقت، خواجه احسنالله معروف به «ظفرخان»، که خود شاعر و ادیب بود، از صائب به گرمی استقبال کرد و پس از مدتی به دلیل جلوس شاه جهان، به دکن رفت و صائب را نیز به همراه خود برد.
در سال ۱۰۴۲ هجری قمری، صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام «ملکالشعرایی» داد و صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان درگذشت. درگذشت او به سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ هجری قمری بوده است.
آرامگاه
آرامگاه صائب در اصفهان، در محله عباسآباد (تبریزیها، تبارزه)، در مکانی که در زمان حیات او به «تکیه میرزا صائب» مشهور بود، قرار دارد. مقبرهٔ صائب در باغچهای در خیابان صائب واقع شده است.
صائب شاعری کثیرالشعر بود و شمار اشعار او را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت ذکر کردهاند. آثار صائب شامل سه تا چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام «قندهارنامه» و دو سه قطعه دیگر است، و تمامی باقیماندهی اشعار او غزل میباشد. افزون بر اشعار فارسی، صائب هفده غزل به ترکی آذربایجانی نیز دارد.
سبک و شیوهٔ صائب
صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او به سبک هندی شهرت یافت. او به کارگیری اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران همروزگارش به نمایش گذاشت. در شعر او نازکی خیال، لطافت اندیشه، و مضمونسازیهای ظریف و بیگانه به خوبی دیده میشود. ابیات غزلهای وی از استقلال معنایی برخوردارند و در یک غزل به چندین موضوع پرداخته است.
صائب به عنوان شاعر تکبیتها نیز شناخته میشود. از جملهٔ بیتهای مشهور اوست:
پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشندگندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا همچو کاغذباد گردون هر سبکمغزی که یافتدر تماشاگاه دوران میپراند بیشتر اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیستاشک کباب موجب طغیان آتش است به فکر معنی نازک چو مو شدم باریکچه غم ز مویشکافان خردهبین دارم پر در مقام تجربت دوستان مباشصائب غریب و بیکس و بییار میشوی کلید قفل اجابت زبان خاموش استقبول نیست دعا، تا دعا توانی کرد نازکخیالی در تصویر صائب سوی چمنچو آب روان شو که غنچهها چون ماهیان تشنه دهان باز کردهاند
در شعر صائب نازکخیالی به وضوح دیده میشود، همچنان که در غزلی از او آمده است:
«سوی چمن چو آب روان شو که غنچهها چون ماهیان تشنه دهان باز کردهاند» (صیادان معنی: ۶۴)
آثار
- مرآت الجمال: ابیاتی در وصف معشوق است.
- آرایش نگار: ابیاتی مربوط به آینه و شانه.
- میخانه: اشعاری در باب می و میخانه.
- واجب الحفظ: برگزیدهای از غزلهای صائب.
نمونهٔ غزلها
دل آزاده از طول امل بسیار میپیچد | که مصحف بر خود از شیرازه زنار میپیچد | |
کدامین بیادب زد حلقه بر این در گلستان را | که هر شاخ گلی بر خویشتن چون مار میپیچد | |
حجاب آب و گل گردیده سنگ راه یکتایی | وگرنه رشته تسبیح بر زنار میپیچد | |
به این بی ناخنی چون میخراشم سینه خود را | صدای تیشه فرهاد در کهسار میپیچد | |
نمیدانم چه میریزد ز کلک نامه پردازم | که هر سطری به خود از درد چون طومار میپیچد | |
از این بستانسرا با دست خالی میرود بیرون | سبکدستی که بر هر دامنی چون خار میپیچد | |
به دور چشم او انگشت زنهاری است هر مژگان | که از بیمار بد خو روز و شب غمخوار میپیچد | |
مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد | که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار میپیچد |
-
یک نمونه دیگر
آب خضر و می شبانه یکیست | مستی و عمر جاودانه یکیست | |
بر دل ماست چشم، خوبان را | صد کماندار را نشانه یکیست | |
پیش آن چشمهای خوابآلود | نالهٔ عاشق و فسانه یکیست | |
پلهٔ دین و کفر چون میزان | دو نماید، ولی زبانه یکیست | |
گر هزار است بلبل این باغ | همه را نغمه و ترانه یکیست | |
پیش مرغ شکستهپر صائب | قفس و باغ و آشیانه یکیست |
صائب در وصف شهرش اصفهان ابیاتی زیادی سروده:
به جای لعل و گوهر از زمین اصفهان صائب
به ملک هند خواهد برد این اشعار رنگین را
زنده میگردند از گفتار او دلمردگان
کلک صائب اصفهان را زنده رود دیگرست
خامه صائب ز بس شیرین زبانی پیشه کرد
سرمه زار اصفهان را شکرستان کرده است
درین غزل به تأمل نگاه کن صائب
که بهترین غزلهای اصفهان من است
یاد بغداد و طواف مرقد شاه نجف
از دل صائب حضور اصفهان را میبرد
اصفهان چشم جهان گر نیست صائب از چه رو
سرمه نتوانست از خاک صفاهان بگذرد؟
آنچه از آب و گل مازندران بر ما گذشت
گرد و خاک اصفهان را توتیا خواهیم کرد!
هر نمازی کز صراحی در صفاهان فوت شد
بی هوای ابر در اشرف قضا خواهیم کرد
نمونه غزل ترکی
مین دل محزونیله بیر تازه قربانیز هله | زخم تیر غمزه مستینله بیجانیز هله | |
اولمادان غم چکمه ریز دور زمانیندان سنین | ناله و آه ائتمه ده دل ایندی حیرانیز هله | |
لطف ائدرسن، گر چه سن اغیاره هر دم دوستیم | روز و شب بیز فرقتینله زار و نالانیز هله | |
عید وصلینه مشرف اولمادان اغیار دون | دستینی بوس ائیله دیک بیز اونلا شادانیز هله | |
دام دوزخ ایچره اغیار اولماسین اصلاً خلاص | صائبا بیز جنت دلداره مهمانیز هله |